محل تبلیغات شما
حتی یک نفر لی آن ریوز هرگز آن روز را که مادرم مجبورم کرد به جشن تولد دوستم بروم، فراموش نمی کنم. من در کلاس سوم خانم بلاک در ویرجیتای تگزاس بودم و آن روز دعوتنامه فقیرانه‌ای را که با دست نوشته شده بود، به خانه بردم و گفتم: من به این جشن تولد نمی روم. او تازه به مدرسه ما آمده است. اسمش روت است. برنیس و پت هم نمی روند. او همه بچه‌های کلاس را دعوت کرده‌است. مادرم دعوتنامه را نگاه کرد و سخت اندوهگین شد.

فرهنگ کار گروهی باید از پایه ابتدایی به دانش آموزان یاد داده شود - رضامحمودی درخش

تبریک نوروزی مدیرکل آموزش و تشکیلات بیمه کشاورزان و روستاییان کشور-رضامحمودی درخش

افق ۱۰ساله کسب‌وکارهای آسیا- رضامحمودی درخش

نمی ,تولد ,دعوتنامه ,هم ,جشن ,کلاس ,آن روز ,جشن تولد ,را که ,برنیس و ,روت است

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها